Categories Menu

Posted by on Dec 25, 2012 in (معصومین (ع / Maasumien | 0 comments

03- Fatima / بی بی فاطمه زهرا

 

20160222-Fatema

 

فاطمه زهرا - 2

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشاینده مهربان

السلام علیک یا فاطمة الزهراء سیدة النساء العالمین (س) ، السلام علیکم و رحمت الله و برکاته 

[ فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است وهر که او را آزاررساند مرا آزرده است]
حضرت رسول اکرم (ص)  

بزرگترین خاتون عالم اسلام وجهان ایمان وتقوی ، ملکه اسلام ،  بانوی بانوان ، دختر پیامبر نامی اسلام و

نور چشم محمد  بن  عبدالله  ابوالقاسم  مصطفی  (ص)  بی بی عالم ، فاطمه زهرا،   کسی که در کانون وحی والهام

و فضیلت و پرهیزگاری وکرامت و معنویت و عرفان پرورش یافته و بزرگ شده بود ودر هوش و ذکاوت و فراست

و پاکدامنی سرآمد زنان بود. دخترى مهربان، فداكار و شجاع و ايثارگر كه همواره در كنار «پدر» بود و گرد و غبار

و رنج و محنت را از قلب پاك پدر مى‏زدود.

از امام صادق(ع) پرسيدند:

چرا فاطمه را «زهراء» مى‏نامند؟

فرمود:  «زيرا زهراء به معنى درخشنده است و فاطمه چنان بود كه چون در محراب عبادت مى‏ايستاد و نور او براى اهل

آسمانها پرتو افكن مى‏شد، همانگونه كه نور ستارگان براى اهل زمين [پرتو افكن است‏]. لذا زهراء نام نهاده شد»

فاطمه مباهات میـكرد كه در مدرسه نبوت تربيت شده و در دانـشگاه رسالت به كمال رسيده و از آنچه پيامبر از حق تعالی

آموخته ، بهره گرفته است. فاطمه در خانه پدر و در دامان پدرپرورش یافته و به فضائیلی آراسته شد كه هيچ دختر ديگری

در مـكه به آنها دسـت نيافته بود و در عـين حال به تمام فنون و دانـستنيهای دختران آن روز جـزيرة العرب آگاهی

و احاطه داشـت. صاحب اخلاقی نيكو و مـلكاتی شـريف و طبيعـتی نجـيب بود. و يكی از نخستين سـازندگان تاريخ

اسـلام است و در عظمت شـأن و رفـعت مـقام ارجـمند او همين بـس كه تنها دختر پيامبر بزرگوار اســلام (ص)

و همـسر گرامی امام عـلی بن ابیطالب(ع) و مادر حـسن و حـسين است. و در حقيقت او آرام جان و سرور دل پيامبرخدا بود.

زهرا همان بانوئی است كه ميليونها آدمی را چشم دل به‌ سوی اوست و نام گرامی‌اش بر زبان وقلوب مردم میباشد

1

شعرزیبا به وصف فاطمه زهرا

سـالها باشـد که در دولت سرای فاطمه          هسـتم اندر کسوت شاهی گدای فاطمه

این وجـود خاکیم سرتا به پا پا تا به سر          شــد نمک پرودۀ خوان عطای فاطمه

لال آمـد در سـخن از ذرۀ خاک رهــش              کور بـیـنا گـشت از آب شـفای فاطمه

حل هرمشکل دراین دنیای مشکل آفرین              شــد بـنام نامی مشــکل گـشای فاطمه

 کی شــود باشــیـم مقـیم بارگاه اطهرش                تا شــود این جان نا قابل فـدای فاطمه

*******

فاطمه زهرا - 3


مختصری از زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ولادت پرشكوه فاطمه(س)‏

پيامبر اسلام(ص) در آن سال كه سال پنجم بعثتش بود در سختترين شرائط و حالات به سر مى‏برد.

اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندك نخستين، شديداً تحت فشار.

محيط مكه بر اثر شرك و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگهاى قبايل عرب و حاكميت زور و بينوائى توده‏هاى مردم،

تيره و تار بود.

پيامبر(ص) به آينده مى‏انديشيد، آينده‏اى درخشان از پشت اين ابرهاى سياه و ظلمانى، آينده‏اى كه با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسيار دور دست و شايد غير ممكن بود.

در همين سال حادثه بزرگى در زندگى پيامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملكوت آسمانها به معراج رفت،

و به مصداق «لنريه من آياتنا الكبرى» آيات عظيم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود ديد، و روح بزرگش

بزرگتر شد، و آماده پذيرش رسالتى سنگيت‏تر توأم با اميد بيشتر.

در روايتى از اهل سنت و شيعه – كه هر دو بر آن تأكيد دارند – مى‏خوانيم: پيامبر(ص) در شب معراج از بهشت

عبور مى‏كرد، جبرئيل از ميوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى كه پيامبر(ص) به زمين بازگشت نطفه

فاطمه زهرا سلام اللّه عليها از آن ميوه بهشتى منعقد شد.

لذا در حديث مى‏خوانيم كه پيامبر(ص) فاطمه سلام اللّه عليها را بسيار مى‏بوسيد، روزى همسرش بی بی عايشه

بر اين سوال کرد، كه چرا اينهمه دخترت را مى‏بوسى؟

پيامبر(ص) در جواب فرمود:

«من هر زمان فاطمه را مى‏بوسم، بوى بهشت برين را از او استشمام مى‏كنم».

و به اين ترتيب اين مولود بزرگ از عصاره پاك ميوه‏هاى بهشتى و از پدرى همچون پيامبر(ص)، و مادر ايثارگر

و فداكارى همچون «خديجه» در روز بيستم جمادى الثانى گام به دنيا نهاد، و طعن و سرزنشهاى مخالفين كه

پيامبر را بدون «نسل جانشين» مى‏پنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «كوثر» فاطمه زهرا

چشمه جوشان براى ادامه دودمان پيامبر و ائمه هدى و خير كثير در طول قرون و اعصار، تا روز قيامت شد.

اين بانوى بهشتى چندین نام داشت كه هر كدام از ديگرى پر معنى‏تر بود:

1- فاطمه

2- صديقه

3- طاهره

4- مباركه

5- زكيه

6- راضيه

7- مرضيه

8- محدثه

9- زهرا

و هر يك بيانگر اوصاف و بركات وجود پربركت او است.

همين بس كه در نام معروفش «فاطمه» بزرگترين بشارت براى پيروان مكتبش نهفته است، چرا كه «فاطمه»

از ماده «فطم» به معنى جدا شدن، يا باز گرفتن از شير است، و طبق حديثى كه از پيامبر گرامى اسلام(ص)‏

روايت شده به امير مؤمنان على(ع) ‏ فرمود:

«مى دانى چرا دخترم، فاطمه ناميده شد؟

عرض كرد:  بفرمائيد.

فرمودند :

براى آنكه او و شيعيان و پيروان مكتبش از آتش دوزخ باز گرفته شده‏اند

از ميان نامهاى او نام «زهراء» نيز درخشندگى و فروغ خاصى دارد، از امام صادق(ع) پرسيدند :

چرا فاطمه را «زهراء» مى‏ نامند؟

فرمود : «زيرا زهراء به معنى درخشنده است و فاطمه چنان بود كه چون در محراب عبادت مى‏ايستاد و نور او براى

اهل آسمانها پرتو افكن مى‏شد، همانگونه كه نور ستارگان براى اهل زمين پرتو افكن است‏. لذا زهراء نام نهاده شد»

هنگامى كه خديجه زنى با شخصيت و معروف به بزرگى بود، با پيامبر اسلام(ص) ‏ ازدواج كرد زنان مكه از او قطع

رابطه كردند، و گفتند : او با جوان تهى دست و يتيمى ازدواج كرده و شخصيت خود را پائين آورده است

اين وضع همچنان ادامه يافت تا اينكه خديجه باردار شد و جنينش كسى جز فاطمه زهرا نبود.

به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قريش فرستاد و از آن‏ها خواست كه در اين ساعات حساس و پردرد و رنج

به يارى او بيايند و تنهايش نگذارند، اما او با اين پاسخ سرد و درد آلود روبرو شد كه: تو سخن ما را گوش نكردى،

با يتيم ابوطالب كه مالى نداشت ازدواج نمودى، ما نيز به كمك تو نخواهيم شتافت

خديجه با ايمان، از اين پيام زشت و بى معنى سخت غمگين شد، اما در اعماق دلش نور اميدى درخشيد كه خدايش

او را در اينحال تنها نخواهد گذاشت.

لحظات سخت و بحرانى وضع حمل آغاز شد، او در محيط خانه تنها بود، و زنى كه او را كمك كند وجود نداشت،

قلب او فشرده‏تر مى‏شد، و امواج خروشان بى مهريهاى مردم روح پاكش را آزار مى‏داد.

ناگهان برقى در افق روحش درخشيد، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود ديد، سخت نگران شد.

يكى از آن چهار زن صدا زد:

نترس و غمگين مباش. پرودرگار مهربانت ما را به يارى تو فرستاده است ما خواهران توايم.

من ساره‏ام و اين يك آسيه همسر فرعون است كه از دوستان تو در بهشت خواهد بود آن ديگر مريم دختر عمران

و اين چهارمى را كه مى‏بينى دختر موسى بن عمران، كلثوم است وما آمده‏ايم كه در اين ساعت يار و ياور تو باشيم

و نزد او ماندند تا فاطمه بانوى اسلام ديده به جهان گشود.

بلى به مصداق‏

ان الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة الاتخافوا و لاتحزنوا».

كسانى كه بگويند پروردگار ما اللّه است، فرشتگان بر آن‏ها نازل مى‏شوند و مى‏گويند نترسيد و اندوهى به خود راه ندهيد»

در اينجا نيز علاوه بر فرشتگان، ارواح زنان با شخصيت جهان به يارى خديجه با ايمان و پر استقامت شتافتند.

تولد اين مولود خجسته آنچنان پيامبر(ص) را خشنود كرد كه زبان به مدح و ثناى پرورگار گشود، و زبان بدخواهان

كه او را ابتر مى‏خواندند، براى هميشه كوتاه شد.

خداوند مژده اين مولود پربركت را در سوره كوثر به پيامبرش داد :

انا اعطيناك الكوثر.

فصل لربك وانحر

ان شانئك هو الابتر

ما سرچشمه جوشان خير كثير را به تو بخشيديم.

اكنون كه چنين است، براى پرودگارت نماز بجاى آور و تكبير گو

مسلماً دشمن تو، ابتر است

مسائیلی را که ذکرکردیم در کتب :


 رياحين الشريعه، جلد1، صفحه .21

 حديث ذکر شده را با مختصر تفاوتى «سيوطى» در درالمنثور و «طبرى» در ذخائر العقبى و «على بن ابراهيم»

در تفسير خود نقل كرده‏اند. گرچه معروف است كه معراج در سالهاى آخر توقف پيامبر(ص) در مكه بوده، ولى

به طورى كه از بعضى از روايات استفاده مى‏شود معراج مكرر اتفاق افتاده است، بنابراين منافاتى با تولد بانوى

اسلام در سال پنجم بعثت ندارد

 اين حديث در بسيارى از كتب اهل سنت از جمله «تاريخ بغداد» و «صواعق ابن حجر» و «كنز العمال» و كتب ديگر

 آمده است 

مضمون اين حديث را گروهى از دانشمندان اهل سنت از جمله «طبرى» در «ذخائر العقبى» نقل كرده است

5. سوره فصلت، آيه .30

*********

فاطمه(س)‏ در كنار پدر

ان اول شخص يدخل على الجنة فاطمه بنت محمد:

نخستين كسى كه در بهشت بر من وارد مى‏شود، فاطمه دختر محمد است

در آن روزگار كه مسلمانان دوران آمادگى خود را در مكه مى‏گذراندند، محيط زندگى آنان سخت طوفانى و شرائط

فوق العاده بحرانى بود.

آغاز اسلام بود و مسلمانان در اقليت شديدى قرار داشتند، و تمام قدرت و نيرو و حاكميت و ثروت دست دشمنان بى رحم

و بى منطق اسلام بود و هر كارى مى‏خواستند، مى‏كردند.

آزارى نبود كه بر سر مسلمانان نياورند، و جسارت و توهينى نبود كه نسبت به مقام شامخ پيامبر(ص) روا ندارند.

در اين دوران دو نفر بيش از همه ايثار و فداكارى كردند: از ميان زنان «خديجه» بود كه بر زخمهاى قلب و جسم پيامبر(ص)

مرهم مى‏نهاد، و غبار غم و اندوه را با فداكاريهايش، با محبت و صفايش با همدردى و دلسوزى اش، از قلب مباركه پيامبر مى‏زدود.

و ديگر «ابوطالب پدر بزرگوار اميرمؤمنان على‏(ع) بود كه نفوذ و اعتبارى بسيار در ميان مردم مكه داشت، و از تدبير

و هوش و ذكاوت فوق العاده‏اى برخوردار بود، او خود را سپرى نيرومند در برابر پيامبر(ص) كرده بود و يار

و ياور و حامى مهربان پيامبر اسلام(ص)‏ بود.

ولى با نهايت تأسف اين هر دو يار وفادار، و دو شخصيت بزرگ و انسانهاى ايثارگر، در سال دهم هجرت به فاصله كمى

چشم از جهان پوشيدند، و پيغمبر(ص) را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا(ص) از اين نظر تنها ماند.

شدت اندوه پيامبر(ص) در سوگ اين دو شخصيت كه به حق هر كدام سهم قابل ملاحظه‏اى در پيشرفت اسلام داشتند،

از اينجا روشن مى‏شود كه آن سال را عام الحزن نام نهادند يعنى سال غم و اندوه

اما از آنجا كه خداوند هر نعمتى را از بندگان برگزيده‏اش مى‏گيرد نعمت ديگرى را جانشين آن مى‏كند هر كدام از اين دو

بزرگوار فرزندى از خود به يادگار گذاشتند كه درست نقش آن‏ها را ايفا مى‏كردند.

اميرمؤمنان على(ع)‏ يادگار «ابوطالب» همانند پدر حامى و مدافع و يار و ياور پيامبر(ص) بود، قبلا نيز چنين بود اما

بعد از ابوطالب جاى خالى او را نيز پر كرد.

و خديجه دخترش «فاطمه» را به يادگار گذاشت، دخترى مهربان، فداكار و شجاع و ايثارگر كه همواره در كنار «پدر» بود

و گرد و غبار و رنج و محنت را از قلب پاك پدر مى‏زدود.

امير مؤمنان على(ع) در آن هنگام 19 سال داشت در حالى كه فاطمه سلام اللّه عليها طبق احاديث معروف بيش از

پنجسال از سن مباركش نگذشته بود، قابل توجه اينكه هر دو در خانه پيامبر(ص) زندگى مى‏كردند و مونس ساعتهاى

تنهائى او بودند.

هنوز سه سال به هجرت باقى مانده بود، سه سال مملو از حوادث سخت و طوفانهاى شديد زندگى، مملو از مرارتها

و ملالتها، مملو از آزارها و اهانتها و تلاشهاى دشمنان براى محو اسلام و مسلمين.

گاه دشمنان سنگدل، خاك، يا خاكستر بر سر پيامبر(ص) مى‏پاشيدند، هنگامى كه پيامبر(ص) خانه مى‏آمد، فاطمه

سلام اللّه عليها خاك و خاكستر از سر و صورت پدر پاك مى‏كرد، در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود،

پيامبر(ص) مى‏فرمود:

دخترم غمگين مباش و اشك مريز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر تواست.

گاه دشمنان در حجر اسماعيل اجتماع داشتند و به بتها سوگند مى‏خوردند كه هر كجا «محمّد» را پيدا كنند، او را به قتل برسانند.

فاطمه سلام اللّه عليها اين خبر را مى‏شنيد و به اطلاع پدر مى‏رساند تا مراقب بيشترى از خود كند و اين نشان‏ مى‏دهد كه

نه تنها در درون خانه كه در بيرون نيز فاطمه سلام اللّه عليها در فكر دفاع و نجات پدر بود.

در يكى از همان سالها، ابوجهل مشتى اراذل مكّه را تحريك كرد كه به هنگامى كه پيامبر(ص) در مسجد الحرام

به سجده رفته بود، شكمبه گوسفندى را بياورند و بر سر حضرت بيفكنند، هنگامى كه اين عمل انجام شد ابوجهل و اطرافيانش

صدا به خنده بلند كردند و پيامبر(ص) را به باد تمسخر گرفتند.

بعضى از ياران، منظره را ديدند اما دشمن بيرحم چنان آماده بود كه توانائى بر دفاع نداشتند، ولى هنگامى كه اين خبر

به گوش دختر كوچكش فاطمه(س) رسيد به سرعت به مسجد الحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش،

ابوجهل و يارانش را با شمشير زبان مجازات كرد، و به آن‏ها نفرين فرمود.

آرى در آنجا كه گاهى مردم دلاور جرأت دفاع از پيامبر(ص) را نداشتند، اين دختر شجاع و خردسال، حضور داشت

و به دفاع از پيامبر(ص) مى‏پرداخت.

اين دوران هر چه بود، سپرى شد، پيامبر(ص) عازم هجرت به مدينه گشت. فاطمه سلام اللّه عليها بايد موقتاً از پدر

جدا شود و در خانه تنها بماند، تا زمانى كه اجازه هجرت به او داده شود، در حالى كه 8 سال بيشتر از سن مباركش نمى گذشت.

ولى همانگونه كه اميرمؤمنان على(ع) در لحظات حساس و بحرانى هجرت با خوابيدن در بستر پيامبر(ص) امتحان ايثار

و فداكارى خود را داد و بدن خويش را در معرض شمشيرهاى دشمن گذارد، فاطمه(ص)‏ نيز بدون جزع و بيتابى آمادگى

خود را براى پذيرش اين رسالت جديد اعلام داشت.

ولى دوران جدائى او نمى توانست زياد طولانى باشد، و بايد در كنار پدر همچنان بماند. و در محيط مدينه همچون مكه

به دفاع خود ادامه دهد، و گردو غبار اندوه و حوادث سخت را از قلب نورانى پدر بشويد، لذا بعد از چند روز به اتفاق

چند نفر از همسران پيامبر(ص) به همراهى امير مؤمنان على(ع) به مدينه آمد.

فاطمه نه تنها در روزهاى عادى بكله در روزهاى جنگ و طوفانى نيز همچون يك مرد شجاع در شعاعى كه مأموريت داشت،

از پيامبر(ص) دفاع مى‏كرد.

هنگامى كه جنگ احد پايان گرفت و تازه لشکر دشمن صحنه را ترك گفته بود و پيامبر(ص) با دندان شكسته و پيشانى

مجروح هنوز در ميدان احد حضور داشت، فاطمه سلام اللّه عليها با سرعت به احد آمد و با اينكه هنوز نوجوان كم سن

و سالى بود فاصله ميان مدينه و احد را با پاى پياده و با شوق زياد طى كرد، صورت پدر را با آب شستشو داد،

خون را از چهره‏اش زدود، اما زخم پيشانى همچنان خونريزى مى‏كرد.

قطعه حصيرى را سوزاند، و خاكستر آن را برجاى زخم ريخت و مانع خونريزى شد، و عجيبتر اينكه براى جنگى كه در

روز بعد اتفاق مى‏افتاد. اسلحه براى پدر فراهم مى‏كرد.

در جنگ احزاب كه از پررنجترين غزوات اسلامى بود، و در ماجراى فتح مكه در آن روز كه سپاه پيروزمند اسلام

با احتياطهاى لازم آخرين سنگر شرك را از دست مشركان گرفت و خانه را از لوث وجود بتها پاك كرد، باز مى‏بينيم

فاطمه سلام اللّه عليها در كنار پيامبر قرار گرفته، و به كنار خندق مى‏آيد و براى پيامبر(ص) كه چند روز گرسنه مانده بودند،

غذاى ساده‏اى كه از قرض نانى تجاوز نمى كرد، تهيه مى‏كند، و به هنگام فتح مكه براى او خميه مى‏زند،

آب براى شستشو و غسل آماده مى‏كند، تا گردو غبار را از تنش بشويد و لباس پاكيزه‏اى بپوشد و رهسپار مسجد الحرام شود.

مسائیل ذکرشده را از کتابهای زیر جمع آوری شده است :

1.حديث فوق را «كلينى» در «كافى» و جمعى از اهل سنت در كتب خود مانند «كنز العمال» و «ميزان اعتدال»

و غير آن نقل كرده‏اند.

2. سيره، ابن هشام، جلد 1، صفحه .416

3. مناقب، جلد 1، صفحه .71

4. صحيح، بخارى، جلد 5، صفحه .8

5. اين غزوه «حمراء الاسد» بود كه مشركان از نيمه راه به سوى مدينه بازگشتند تا ضربه‏اى را كه در «احد» زده بودند

تكميل كنند، اما خدا مى‏خواست مأيوس و نوميد بازگردند، لذا وقتى خود را با مسلمانان شجاع و حتى كسانى كه در احد

مجروح شده بودند، مواجه ديدند، ترسيدند و بازگشتند.

فاطمه(س)‏ همسر وفادار امير مؤمنان(ع)

لولم يخلق على لم يكن لفاطمة كفو :

هر گاه على آفريده نمى شد، كسى كه لايق همسرى فاطمه باشد وجود نداشت

ازدواجى كه عقدش در ملكوت آسمان بسته شد

كمالات فوق العاده فاطمه(س)‏ از يكسو و انتسابش به شخص پيامبر از سوى ديگرو شرافت خانوادگى او نيز از سوى ديگر

سبب شد كه مردان زيادى از بزرگان ياران پيامبر(ص) به خواستگارى او بيايند اما همه جواب رد شنيدند و جالب اينكه

غالباً پيامبر در پاسخ آن‏ها مى‏فرمود:

امرها الى ربها : كار فاطمه به دست پروردگار فاطمه است

از همه عجيبتر خواستگارى عبدالرحمن بن عوف بود، همان مرد ثروتمندى كه مطابق راه و رسم جاهليت، به همه چيز

از دريچه مادى مى‏نگريست، و مهريه سنگين را دليل بر شخصيت زن و موقعيت ممتاز شوهر مى‏پنداشت.

او به خدمت پيامبر(ص) آمد و عرض كرد:

اگر فاطمه را به همسرى من درآورى يكصد شتر كه بار همه آن‏ها پارچه‏هاى گرانقيمت مصرى باشد به اضافه

ده هزار دينار طلا مهريه او مى‏كنم

پيامبر(ص) به اين خواستگارى جاهلانه جواب رد دادند

آرى بايد در خواستگارى فاطمه الگوهاى اسلامى مشخص شود، سنتهاى جاهليت پايمال گردد، و معيارهاى ارزش اسلامى

معلوم شود. مردم مدينه در اين گفتگوها بودند ناگهان اين صدا در همه جا پيچيد كه پيامبر(ص) مى‏خواهد تنها دخترش را

به همسرى على بن ابيطالب(ع) ‏ در آورد.

على بن ابيطالب كه دستش از مال و ثروت دنيا كوتاه بود و از معيارهاى عصر جاهلى چيزى نداشت، اما وجودش

از فرق تا قدم مملو از ايمان و ارزشهاى اصيل اسلامى بود.

هنگامى كه تحقيق كردند، معلوم شد رهنمون پيامبر(ص) در اين ازدواج مبارك تاريخى وحى آسمانى بوده است،

زيرا خودش فرمود:

«اتانى ملك فقال يا محمد ان اللّه يقرأ عليك السلام و يقول لك: انى قد زوجت فاطمه ابنتك من على بن ابى طالب

فى الملاءِ الاعلى، فزوجها منه فى الارض»:

«فرشته‏اى از سوى خدا آمد و به من گفت: خداوند بر تو سلام مى‏فرستد و مى‏گويد من دخترت فاطمه را در آسمانها

به همسرى على بن ابيطالب درآوردم تو نيز در زمين او را به ازدواج على درآور»!

هنگامى كه امير امؤمنان على(ع)‏ به خواستگارى فاطمه سلام اللّه عليها آمد، چهره مباركش از شرم گلگون شده بود.

پيامبر(ص) با مشاهده او شاد و خندان شد فرمود براى چه نزد من آمده‏اى؟

ولى اميرمؤمنان على(ع)‏ به خاطر ابهت پيامبر(ص) نتوانست خواسته خود را مطرح كند، و لذا سكوت كرد.

پيامبر(ص) كه از درون اميرمؤمنان على(ع)‏ باخبر بود، چنين فرمود:

«لعلك جئت تخطب فاطمة».

«شايد به خواستگارى فاطمه آمدى»؟!…

عرض كرد:

آرى، براى همين منظور آمدم.

پيامبر فرمود:

اى على! قبل از تو مردان ديگرى نيز به خواستگارى فاطمه آمدند، هر گاه من با خود فاطمه اين مطلب را در ميان مى‏نهادم

روى موافق نشان نمى داد، و اكنون بگذار تا اين سخن را با خود او در ميان نهم.

درست است كه اين ازدواج آسمانى است و بايد بشود، اما شخصيت فاطمه سلام اللّه عليها خصوصاً، و احترام و آزادى زنان

در انتخاب همسر عموماً، ايجاب مى‏كند كه پيامبر(ص) بدون مشورت با فاطمه سلام اللّه عليها اقدام به اين كار نكند.

هنگامى كه پيامبر(ص) فضائل امير مؤمنان على(ع)‏ را براى دخترش بازگو كرد و فرمود:

من مى‏خواهم تو را به همسرى بهترين خلق خدا در آوردم، نظر تو چيست؟

فاطمه كه غرق در شرم و حيا بود سر به زير انداخت و چيزى نگفت و سكوت كرد.

پيامبر(ص) سربرداشت و اين جمله تاريخى را كه سندى است براى فقهاء در مورد ازدواج دختران باكره بيان فرمود:

«اللّه اكبر! سكوتها اقرارها»:

«خداوند بزرگ است، سكوت او دليل بر اقرار او است».

و در پى اين ماجرا عقد ازدواج به وسيله پيامبر(ص) بسته شد.

* * *

مهر فاطمه‏

بدون شك ازدواج بهترين مردان جهان با سيده زنان عالم دختر پيامبر بزرگ اسلام بايد از هر نظر الگو باشد، الگوئى براى

همه قرون و اعصار لذا پيامبر(ص) رو به اميرمؤمنان على(ع)‏ كرد و فرمود:

چيزى دارى كه مهريه همسرت قرار دهى؟ عرض كرد:

پدر و مادرم بفدايت، تو از زندگى من به خوبى آگاهى كه جز «شمشير» و «زره» و «شتر» چيز ديگرى ندارم.

پيامبر(ص) فرمود:

درست است، شمشيرت به هنگام كارزار با دشمنان اسلام مورد نياز است.

و بايد با شتر نخلستان را آب دهى، و در مسافرت‏ها از آن استفاده كنى.

بنابراين تنها زره را مى‏توانى مهريه همسرت بنمائى و من دخترم فاطمه را در برابر همين زره به عقد تو درآوردم!

شايد بيشترين قيمتى كه در تواريخ درباره اين زره نوشته شده است، پانصد درهم است.

آرى اين گونه بايد ارزشهاى غلط درهم بشكند، و ارزشهاى اصيل جانشين آن گردد، و اينگونه است راه و رسم مردان

و زنان با ايمان، و اين چنين است برنامه زندگى رهبران راستين بندگان خدا.

* * *

جهيزيه فاطمه‏

هميشه «مهريه» و «جهيزيه» و «تشريفات عروسى» سه مشكل بزرگ بر سر راه خانواده‏ها در مسئله ازدواج بوده است،

مشكلاتى كه گاهى تمام دوران حيات ازدواج را مى‏پوشاند و آثار نكبت بارش تا پايان عمر دو همسر باقى مى‏ماند.

گاه دعواها و مشاجرات لفظى، و گاه نزاعهاى خونين، بر سر اين امور رخ داده است، و چه سرمايه هائى كه بر اثر

چشم وهم چشميها و رقابتهاى زشت و كودكانه در اين راه از بين رفته است، هنوز هم كه هنوز است اين رسوبات افكار جاهلى

در كسانى كه دم از اسلام مى‏زنند، كم نيست.

ولى بايد جهيزيه بانوى اسلام همچون مهريه‏اش الگوئى براى همگان باشد.

اگر تعجب نكنيد پيامبر(ص) دستور داده زره اميرمؤمنان على(ع)‏ را بفروشد و پولش را كه حدود پانصد درهم بود نزد او آوردند.

پيامبر آن را سه قسمت كرد، قسمتى را به بلال داد، تا از آن عطرى خوشبو تهيه كند، و دو قسمت ديگر را براى تهيه

وسائل زندگى و لباس تعيين فرمود.

پيداست وسائلى كه با اين پول ناچيز مى‏توان خريد چقدر ساده و ارزان قيمت بايد باشد؟!

در تواريخ آمده كه هيجده قلم جهيزيه، با آن پول تهيه شد كه قلمهاى مهم آن چنين بود:

يكعدد روسرى بزرگ به چهار درهم‏

يك قواره پيراهن به هفت درهم‏

يك تخت كه با چوب و برگ خرما تهيه شده بود.

چهار عدد بالش از پوست گوسفند كه از گياه خوشبوى «اذخر» پر شده بود.

يك پرده پشمى.

يك قطعه حصير.

يك عدد دستاس «آسياب كوچك دستى».

يك مشك چرمى.

يك طشت مسى.

يك ظرف بزرگ براى دوشيدن شير.

يك سبوى گلى سبزرنگ… و مانند اينها.

آرى چنين بود جهيزيه بانوى زنان جهان.

1. كنوز الحقايق، صفحه .124
2. تذكرة الخواص: صفحه .306
3. ذخائر العقبى، ص .31
4. احقاق الحق، جلد 10، ص .358

محبت فراوان پيامبر(ص) نسبت به فاطمه(س)

اذا اشتقت الى الجنة قبلت نحر فاطمة:

هنگامى كه شوق بهشت در دلم پيدا مى‏شود گلوى فاطمه را مى‏بوسم!

همه مورخان و ارباب حديث نوشته‏اند كه پيامبر(ص) نسبت به دخترش فاطمه‏(س) علاقه عجيبى داشت.

بديهى است علاقه پيامبر تنها به خاطر رابطه پدرى و فرزندى نبود، هر چند اين عاطفه در وجود پيامبر(ص) موج مى‏زد،

اما تعبيرات و سخنانى كه پيامبر(ص) به هنگام اظهار علاقه نسبت به دخترش فاطمه‏(س) بيان مى‏كرد، نشان مى‏داد كه در

اينجا معيارهاى ديگرى مطرح است. واين محبت از محبتها جدا است‏

حب محبوب خدا، حب خدا است‏

از ميان روايات فراوانى كه در اين زمينه رسيده است كافى است به چند روايت زير كه در كتب معروف شيعه و

اهل سنت آمده اشاره كنيم:

1- ما كان احد من الرجال احب الى رسول اللّه من على و لا من النساءٍ احب اليه من فاطمة:

«احدى از مردان نزد پيامبر(ص) محبوبتر از امير مؤمنان على‏(ع) نبود و نه از زنان، محبوبتر از فاطمه(س).

اين حديث را گروه زيادى از عايشه نقل كرده‏اند.

2- هنگامى كه این آيه شريفه نازل شد:

لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاءٍ بعضكم بعضاً:

پيامبر را آن گونه كه يكديگر را صدا مى‏زنيد، صدا نزنيد

مسلمانان پيامبر(ص) را با خطاب «يا محمد» صدا نكردند، بلكه «يا رسول اللّه و يا ايها النبى» مى‏گفتند.

فاطمه(س) مى‏گويد:

بعد از نزول اين آيه من ديگر جرأت نكردم پدرم را به عنوان «يا ابتاه» (پدرجان!» صدا كنم، و هنگام كه خدمتش

مى‏رسيدم «يا رسول‏اللّه» مى‏گفتم.

يكى دوبار اين خطاب را تكرار كردم، ديدم پيامبر(ص) ناراحت شد و از من روبرگردانيد. دفعه سوم رو به من كرد و گفت:

يا فاطمة انها لم تنزل فيك و لا فى اهلك و لا نسلك، انت منى و انا منك، انما نزلت فى اهل الجفاء و الغلظة من قريش!:

اى فاطمه اين آيه درباره تو نازل نشده، و نه درباره خاندان و نسل تو، تو از منى و من از توأم، اين در مورد قريشیان

نازل شده است!

سپس اين جمله عجيب و روح پرور را افزود:

قولى: يا ابه! فانها احيا للقلب و ارضى للرب!

«بگو پدرجان! كه اين سخن قلب مرا زنده مى‏كند و خدا را خشنود مى‏سازد».

آرى آهنگ دلنواز پدرجان فاطمه‏(ع) با روح پيامبر(ص) همان مى‏كرد كه امواج نسيم بهارى با شكوفه‏هاى لطيف درختان.

3- در حديث ديگرى آمده است پيامبر چنان مشتاق فاطمه(س)‏ بود كه هر گاه به سفر مى‏رفت آخرين كسى را كه با او

وداع مى‏كرد زهرا(س) بود، و به هنگامى كه از سفر باز مى‏گشت نخستين كسى را كه به ديدنش مى‏شتافت فاطمه‏() بود.

4- اين حديث را نيز بسيارى از محدثان شيعه و اهل سنت نقل كرده‏اند كه پيامبر فرمود:

من آذاها فقد آذانى.

و من اغضبها فقد اغضبنى.

من سرها فقد سرنى.

و من سائه فقد سائنى.

هر كس او را آزار دهد مرا آزار داده است.

و هر كس او را خشمگين كند مرا خمشگين ساخته.

هر كس او را مسرور كند مرا مسرور ساخته

و هر كس او را اندوهگين سازد مرا اندوهگين ساخته است!

بدون شك شخصيت والاى فاطمه(س)‏ عليها و آينده درخشان و مقام عرفان و ايمان و عبادتش اينهمه احترام را ايجاب مى‏كرد.

چرا كه امامان، همه، از نسل او بودند. و بعلاوه او همسر بزرگمرد اسلام امير مؤمنان على‏(ع) بود.

اما پيامبر(ص) با اين عمل مى‏خواست حقيقت ديگرى را نيز به مردم تفهيم كند و ديدگاه اسلام را در زمينه ديگرى

روشن سازد و انقلاب فكرى و فرهنگى بيافريند و بگويد:

دختر موجودى نيست كه بايد زنده به گور شود.

ببينيد من دست دخترم را مى‏بوسم، او را بر جاى خود مى‏نشانم، و اينهمه عظمت و احترام براى او قائلم.

دختر انسانى است همچون ساير انسانها، نعمتى است از نعمتهاى پرودرگار، موهبتى است الهى.

دختر نيز مى‏تواند مانند پسر مراحل كمال را طى كند و به حريم قرب خدا راه يابد.

و به اين ترتبيب شخصيت در هم شكسته زن را در آن محيط تاريك احياء فرمود.


1. فضائل الخمسة جلد 43 صفحه .127
2. مضمون اين حديث در دهها روايت از طرق اهل سنت نقل شده است (احقاق الحق)، جلد 10، صفحه .167
3. سوره نور، آيه .63
4. مناقب اين شهر آشوب، جلد3، صفحه .320
5. فضائل الخمسة، جلد3، صفحه .132

هديه پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله وسلّم) به فاطمه (عليهاالسلام)

غير از هداياى فوق العاده معنوى كه پيغمبر اكرم(ص)‏ به دخترش فاطمه زهرا(س) داد كه هر كدام از ديگرى گرانبهاتر

و پر ارزشتر بود كه بعضى از آن‏ها در تاريخ ضبط شده مانند تسبيح حضرت فاطمه(س) و بعضى را ما نمى‏دانيم

يك هديه ظاهرا مادى نيز به او داد و عجب اينكه اين هديه نيز به فرمان خدا صورت گرفت چنانكه در حديث زير آمده است:

40- «سيوطى» در درالمنثور نقل مى‏كند:

هنگامى كه آيه شريفه «و آت ذالقربى حقه»: «حق ذى القربى (نزديكان) را ادا كن» پيغمبر(ص) فاطمه(س)‏ را صدا زد

و سرزمين «فدك» را به او واگذار كرد.

البته چنانكه در فصل «ماجراى غم‏انگيز فدك» مى‏آيد، بخشيدن فدك به فاطمه(س)‏ يك مسأله ساده نبود، پشتوانه‏اى بود

براى مسأله ولايت على(ع)‏ و سندى براى تحكيم و تثبيت مقام والاى اين خانواده، و از اين نظر يك هديه معنوى نيز محسوب مى‏شد.

ولى نظام حاكم كه اين مطلب را به خوبى درك كرده بود بعد از رحلت پيامبر(ص) تقريبا بدون هيچگونه فاصله زمانى،

به استناد يك حديث مجعول، فدك را از فاطمه زهرا(س) گرفت و جزء بيت المال كرد كه خود داستانى بسيار طولانى

و دردناك و عبرت انگيزى دارد و مى‏تواند به عنوان يك سند مهم اسلامى براى تجزيه و تحليل تاريخ صدر اسلام

و طوفانهاى بعد از پيامبر(ص) مورد استناد قرار گيرد.


1. سوره اسراء آيه .26
2. ميزان الاعتدال ج‏2 ص 288 و كنز العمال ج 2 ص 158 و در المنثور ذيل آيه 26 سوره اسراء.

نامهاى پرمعناى فاطمه(س)‏

از سوى ديگر «فاطمه از ماده «فطم» (بر وزن حتم) به معنى باز گرفتن كودك از شير مادر است، سپس به هر گونه بريدن

و جدائى اطلاق شده است.

37- در حديثى از پيغمبر اكرم‏(ص) آمده است كه فرمود:

«انما سماها فاطمة لان اللّه فطمها و محبيها عن النار».

«او را فاطمه نام نهاده، زيرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ بازداشته است»

و مفهومش اين است كه خدا وعده داده است او و كسانى كه او را دوست دارند و در خط مكتب او باشند هرگز به دوزخ نروند.

38- در حديث ديگرى در «ذخائر العقبى» از على(ع)‏ مى‏خوانيم: كه رسول اللّه(ص)‏ به فاطمه (عليهاالسلام) فرمود:

«يا فاطمه اتدرين لم سميت فاطمة»؟:

اى فاطمه آيا مى‏دانى چرا فاطمه ناميده شده‏اى؟

على‏(ع) مى‏گويد: من گفتم اى رسول خدا شما بفرمائيد چرا نام او فاطمه است؟

فرمود:

«ن اللّه عزوجل قد فطمها و ذريتها عن النار يوم القيامة»:

«خداوند بزرگ او و فرزندانش را از آتش دوزخ در قيامت باز مى‏دارد».

بديهى است منظور از فرزندان در اينجا فرزندانى است كه در خط اين مادر بزرگ باشند، نه همچون پسر نوح كه خطاب شد

«انه ليس من اهلك» «او از خاندان تو نيست».

و به همين دليل در بعضى از روايات از احاديث «ذريه» و «محبان» هر دو باهم ذكر شده‏اند، و اينكه گمان كنيم مفهوم

روايات فوق اين است كه اگر آن‏ها مرتكب انواع گناهان شوند و حتى كافر و مشرك باشند از عذاب الهى در قيامت

در امانند اشتباه بزرگى مرتكب شده‏ايم كه با هيچك از معيارهاى اسلامى نمى سازد، زيرا خود پيغمبر اكرم(ص)‏ كه

اصل اين شجره طيبه است صريحاً در قرآن مجيد به اين خطاب مخاطب شده است.

«لئن اشركت ليحبطن عملك و لتكونن من الخاسرين».

«اگر (به فرض محال) مشرك شوى اعمال صالح تو نابود مى‏شود و از زيانكاران خواهى بود» (زمر/65).

و در جاى ديگر مى‏فرمايد: «اگر او بر ما دروغ ببندد ما او را به سختى مى‏گيريم و مجازات مى‏كنيم و رگ قلب او را قطع مى‏نمائيم»

آيا فرع زائد بر اصل ممكن است، آيا فرزندان رسول خدا از او برترند؟!

البته هرگز پيغمبر نه راه شرك پوئيد، و نه العياذ باللّه دروغى بر خدا بست، در حقيقت يك درس بزرگ براى همه امت است،

تا بقيه حساب خود را برسند.

و اين منافات با مقام شامخ سادات و ارزش فوق العاده آن‏ها در امت اسلامى ندارد.

از سوى ديگر در ميان عرب معمول است كه علاوه بر اسم كنيه‏اى نيز براى افراد انتخاب مى‏كنند اگر مرد باشد – با –

«اب» شروع مى‏شود و اگر زن باشد با «ام».

در روايات اسلامى در ميان كنيه‏هاى فاطمه زهرا كنيه عجيبى ديده مى‏شود كه چشم انداز ديگرى از عظمت فوق العاده زهرا

را ترسيم مى‏كند، به حديث زير توجه کنید:

39- در «اسد الغابة» آمده است: «كانت فاطمة تكنى ام ابيها»: (كنيه فاطمه «ام ابيها» (مادر پدرش!) بود).

اين معنى در كتاب «استيعاب» از امام صادق‏(ع) نيز نقل شده است.

اين تعبير عجيب كه نظير آن درباره هيچيك از زنان اسلام ديده نشده، نشان مى‏دهد كه اين دختر باوفا آنچنان نسبت

به پدرش محبت مى‏كرد كه گوئى «يك مادر» براى او بود.

مى‏دانيم پيغمبر اكرم(ص)‏ در همان كودكى مادر خود را از دست داد، ولى اين دختر از همان خردسالى از هيچگونه محبت

و دلسوزى درباره پدر بزرگوارش فرو گذار نكرد.

هم دخترى دلسوز و فداكار، و هم مادرى مهربان و ايثارگر و هم يارى وفادار محسوب مى‏شد كه شواهد آن را در

روايات گذشته خوانديم.


1. تاريخ بغداد ج 2 ص .331
2. ذخائر العقبى ص .26
3. حاقه – 44 تا .46
4. اسد الغابة ج 5 ص .520
5. استيعاب ج 2 ص .752

فاطمه(س) بعد از رحلت پيامبر(ص)

ما زالت بعد ابيها معصبة الرأس باكية العين، محترقة القلب.

«بعد از رحلت پيامبر پيوسته شال عزا به سر بسته بود، چشمانى گريان و قلبى سوزان داشت».

* * *

دوران شيرين زندگانى بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام اللّه عليها با رحلت پيامبر(ص) به سرعت سپرى شد

(هر چند به يك معنى در سراسر زندگى او، دوران شيرينى وجود نداشت، چرا كه پيوسته فشارها و جنگها و

توطئه‏هاى دشمنان بر ضد اسلام و پيامبراسلام ، آرامش روح فاطمه‏(س) را بر هم مى‏زد).

با رحلت پيامبر(ص) طوفانهاى تازه‏اى از حوادث پيچيده و بحرانى وزيدن گرفت.

احقاد و كينه‏هاى بدر، خيبر و حنين كه در عصر پيامبر(ص) در زير خاكستر پنهان بود آشكار گشت.

احزاب منافقين به جنب و جوش افتادند تا هم از اسلام انتقام بگيرند، و هم از خاندان پيامبر.(ص) و فاطمه زهرا(س)

در مركز اين دايره بود كه تيرهاى زهرآگين دشمنان از هر سوى به سوى آن پرتاب مى‏شد.

فراق و جدائى دردناك از پدر از يكسو.

مظلوميت غم‏انگيز و جانكاه همسرش اميرمؤمنان على(ع) ‏ از سوى ديگر.

توطئه‏هاى دشمنان بر ضد اسلام از ديگر سو.

و نگرانى فاطمه از آينده مسلمين و حفظ ميراث قرآن، دست به دست هم دادند و قلب و روح پاكش را سخت مى‏فشردند.

اوبه كنار قبر پيامبر(ص) مى‏رفت و با او درد دل مى‏كرد، و سخنان جانسوزى همچون اخگر آتش كه اعماق وجود

انسان را مى‏سوزاند، بر زبان مى‏آورد.

«يا ابتاه بقيت و الهة و حيرانة فريدة، قد انخمد صوتى و انقطع ظهرى و تنغص عيشى»:

«پدرجان بعد از تو، يكه و تنها شدم، حيران و محروم مانده‏ام صدايم به خاموشى گرائيد، و پشتم شكست و آب گواراى زندگى

در كامم تلخ شد».

و گاه مى‏گفت:

ماذا على من شر تربة احمدا

الايشم مدى الزمان غواليا

صبت على مصائب لوانها

صبت على الايام صرن لياليا

«كسى كه خاك پاك پيامبر(ص) را ببويد سزاوار است تا پايان عمر هيچ عطرى را نبويد.

بعد از تو اى پدر آنقدر مصائب بر من فرو ريخت كه اگر بر روزهاى روشن مى‏ريخت به صورت شبهاى تيره و تار در مى‏آمد».

چرا فاطمه سلام اللّه عليها اينگونه اشك مى‏ريزد؟

چرا اينهمه بى تابى مى‏كند؟

چرا همچون اسپند بر آتش، قرار ندارد؟

آخر چرا

جواب اين چراها را بايد از زبان خود او بشنويم.

ام سلمه مى‏گويد:

هنگامى كه بعد از وفات پيامبر(ص) به ديدن بانوى اسلام فاطمه سلام اللّه عليها رفتم و جوياى حال او شدم در پاسخ جمله‏هاى

پرمعنى را بيان كرد:

اصبحت بين كمد و كرب.

فقد النبى‏(ص) و ظلم الوصى.

هتك و اللّه حجابه…

و لكنها احقاد بدرية.

و تراث احدية.

كانت عليها قلوب النفاق مكتمنة.

«از حالم چه مى‏پرسى اى ام سلمه كه:

من در ميان اندوه و رنج بسيار به سر مى‏برم:

از يكسو پدرم پيامبر(ص) را از دست داده‏ام، و از سوى ديگر با چشمان خود مى‏بينم كه به جانشينش على بن ابيطالب ستم شده است.

به خدا سوگند كه پرده حرمتش را دريدند… .

ولى من مى‏دانم اينها كينه‏هاى بدر.

و انتقامهاى «احد» است.

كه در قلوب منافقان پنهان و پوشيده بود.

ولى با اينهمه دفاع از او حريم قدس علوى و حمايتش از امير مؤمنان(ع)‏ در اين دوران پر درد و رنج بر كسى پوشيده نيست.

گرچه حياتش بعد از پدر همانگونه كه خود از خدايش تقاضا كرد طولانى نشد و دو سه ماه بيشتر نگذشت كه به جوار

قرب خدا، و ديدار پدر شتافت، ولى در همين مدت از بذل هرگونه فداكارى و ايثار در حق امير مؤمنان(ع)‏

و دفاع از اسلام فرو گذارى نكرد.

صلى اللّه عليك يا بنت رسول اللّه و رحمة اللّه و بركاته.

1. مناقب ج 3، ص .62
2. مناقب. ابن شهر آشوب، ج 2، ص .225

حماسه بزرگ‏

خطبه تاريخى‏ بانوى اسلام فاطمه زهراء(س)

بعد از رحلت پيامبر اسلام طوفان عجيبى سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، و كانون اين طوفان مركز «خلافت» بود، سپس

به هر چيز كه به نحوى با آن ارتباط پيدا مى‏كرد منتقل شد، از جمله حكم مصادره سرزمين «فدك» كه از سوى

پيامبر اسلام(ص) به دخترش فاطمه(س) روى مصالح مهمى واگذار شده بود، از طرف نظام حاكم مصادره شد.

«فاطمه(س)» كه مى‏ديد اين تجاوز آشكار، توأم با ناديده گرفتن بسيارى از احكام اسلام در اين رابطه، جامعه اسلامى

را گرفتار يك انحراف شديد از تعاليم اسلام و سنت پيامبر (ص) و گرايش به برنامه‏هاى جاهلى مى‏كند، و از سوى ديگر

مقدمه‏اى است براى خانه نشين كردن اميرمؤمنان على(ع) و محاصره اقتصادى ياران جانباز على‏(ع) به دفاع از حق خويش

در مقابل غاصبان «فدك» پرداخت، و با تمام وجودش خواستار بازگشت اين حق مغضوب شد، ولى نظام حاكم به بهانه

حديث مجعول «نحن معاش الانبياء لانورث» «ما پيامبران ارثى از خود نمى گذاريم»! از اداى اين حق سرباز مى‏زد.

بانوى اسلام(س) «سيدة نساء العالمين» برخاست و با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد آمد تا در برابر توده‏هاى مسلمان،

و سران مهاجر و انصار گفتنيها را بگويد، و اتمام حجت كند، و بهانه‏هاى ادامه اين غصب عجيب، و مصاده ظالمانه را،

از دستگاه حكومت وقت بگيرد، و در ضمن، صفوف وفاداران به اسلام را از حاميان سياستهاى تجاوزكارانه آشكار سازد.

او بى اعتنا به «جوسازى» خاصى كه در اين زمينه شده بود، و پيامدهاى احتمالى اين افشاگرى بزرگ، به برنامه خود ادامه داد،

و به بهانه غصب «فدك» خطبه بسيار غرّائى در مسجد پيامبر(ص) در برابر مهاجرين ايراد نمود كه بسيارى از حقائق

در آن افشا شد.

اين خطبه، هشدار كوبنده‏اى بود براى آن‏ها كه كوشش داشتند خلافت پيامبر(ص) و حكومت اسلامى را از مسير اصلى

خود منحرف سازند، و زحمات بيست و سه ساله او را بر باد دهند.

«زنگ بيدار باشى بود» براى آن‏ها كه قلبشان به عشق اسلام مى‏طپيد، و از آينده اين آئين پاك بيمناك بودند.

«اخطار شديدى بود» براى آن‏ها كه از گسترش حزب منافقين و نفوذ آن‏ها بعد از رسول خدا(ص) بيخبر بودند، و جنب و جوشهاى مرموز آنان را ناديده مى‏گرفتند.

«فرياد درد آلودى بود» در حمايت از اميرمؤمنان على(ع) وصى و جانشين پيامبر اكرم(ص) كه گروهى از بازيگران سياسى

آيات قرآن و توصيه‏اى مؤكد «رسول اللّه» را درباره او ناديده گرفته بودند.

«درخواست حق مظلومانه‏اى بود» براى بيدار ساختن آن‏ها كه حقشان غصب مى‏شود و سكوت مسالمت‏آميز را بر فريادهاى

كوبنده و بيدارگر ترجيح مى‏دهند.

«تندر سهمگينى بود» كه پژواك آن همه جا پيچيد، و آثار آن در همه اعصار و قرون باقى ماند.

«طوفان عجيبى بود» كه امواج شكننده‏اش ارواح خفته را – هر چند موقتاً – بيدار كرد، و راه حق را به آن‏ها نشان داد،

و بالاخره «صاعقه مرگبارى بود» كه بر سر دشمنان اسلام فرود آمد و آن‏ها را سخت غافلگير ساخت.

تحليلهاى عميق بانوى اسلام‏(س) در اين خطبه بيانگر بينش دقيق او در پيچيده ‏ترين مسائل مربوط به «توحيد» و «مبدأ»

و «معاد» است.

تفسيرى كه دخت گرامى پيامبر(ص) براى مسائل مهم عقيدتى و سياسى و اجتماعى در اين خطبه نموده، دليل روشنى است

بر اين كه فاطمه‏(س) تعلق به زمان خاصى نداشته است.

حماسه‏هاى پرشورى كه در اين خطبه از زبان گوياى فاطمه‏(س) تراوش كرده، نشان اين است كه او بانوئى فداكار،

مجاهد، مبارز، و رهبرى لايق براى مبارزين راه خدا و مجاهدان طريق حق است.

لحن گيراى بانوى اسلام‏(س) در اين خطبه كه تا اعماق جان و روح انسان نفوذ مى‏كند بيانگر اين واقعيت است كه او

سخنورى بليغ، و خطيبى نستوه، همتاى همسرش امير مؤمنان على‏(ع) بود، به گونه‏اى كه اين خطبه غرّا، خطبه‏هاى على(ع)

را در نهج البلاغه تداعى مى‏كند، و دوش به دوش آن پيش مى‏رود، و نشان مى‏دهد كه دخترش زينب‏(س) اين ارث را

از پدر و مادر هر دو در اختيار گرفته بود كه با خطابه آتشينش در بازار كوفه، و مجلس يزيد، لرزه بر اندام جنايتكاران

بنى اميه افكند، و پايه‏هاى كاخ حكومت غاصبانه آن‏ها را متزلزل ساخت، و بذرهاى انقلاب را بر ضد اين حكومت جبار

و جائر در قلوب مردم كوفه و شام پاشيد.

موشكافيهاى فاطمه‏(س) در اين خطبه در زمينه فلسفه و اسرار احكام، و تحليل تاريخ سياسى اسلام، و مقايسه دوران

جاهليت عرب با زندگى آنهابعد از ظهور اسلام، درسهاى بزرگى به رهروان راه حق مى‏دهد، و آن‏ها را در

مبارزاتشان تعليم و آموزش مى‏بخشد.

و مهمتر از همه اينكه فاطمه‏(س) با اين خطبه موضع خاندان پيامبر(ص) را در برابر رژيم حاكم روشن ساخت، و

مبرا بودن ساحت مقدس اسلام از مظالمى كه به نام اسلام انجام مى‏گرفت، آشكار نمود، و اگر تنها فايده اين خطابه بزرگ

و پر محتوى همين بود، كافى بود

بخش پنجم‏ طوفانى كه بعد از پيامبر(ص) برخاست‏

متن:

«فلما اختار اللّه لنبيه [صلى اللّه عليه و آله‏] دار انبيائه و ماؤى اصفيائه، ظهر فيكم حسيكة النفاق، و سمل جلباب الدين،

و نطق كاظم الغاوين و نبغ خامل الاقلين و هدر فنيق المبطلين، فخطر فى عرصاتكم، و اطلع الشيطان رأسه من مغرزه،

هاتفا بكم، فالفاكم لدعوته مستجيبين ،و للغرة فيه ملاحظين، ثم استنهضكم فوجدكم خفافاً و احمشكم فالفاكم غضاباً، فوسمتم

غير ابلكم، و اوردتم غير شربكم، هذا و العهد قريب، و الكلم رحيب، و الجرح لما يندمل، و الرسول لما يقبر،

ابتداراً زعمتم خوف الفتنة،

«الا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحيطة بالكافرين» فهيهات منكم؟ و كيف بكم؟ و انى تؤفكون؟ و كتاب اللّه بين‏ اظهركم

امروره زاهرة [ظاهرة] و اعلامه باهرة، و زواجره لايحة، و او امره واضحة، قد خلفتموه و راء ظهوركم ارغبة عنه تريدون؟

ام بغيره تحكمون؟ بئس للظالمين بدلا.

«و من يتبع غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين»

ترجمه:

اما هنگامى كه خداوند سراى پيامبران را براى پيامبرش برگزيد، و جايگاه برگزيدگانش را منزلگاه او ساخت، ناگهان

كينه‏ هاى درونى و آثار نفاق در ميان شما ظاهر گشت، و پرده دين كنار رفت، و گمراهان به صدا درآمدند، و

گمنامان فراموش شده سربلند كردند، نعره‏هاى باطل برخاست و در صحنه اجتماع شمابه حركت در آمدند.

شيطان سرش را از مخفيگاه خود بيرون كرد و شما را به سوى خود دعوت كرد، وشما را آماده پذيرش دعوتش يافت

و منتظر فريبش!

سپس شما را دعوت به قيام كرد و سبكبار براى حرك يافت! شعله‏هاى خشم و انتقام را در دلهاى شما بر افروخت،

و آثار غضب در شما نمايان گشت.

و همين امر سبب شد بر غير شتر خود علامت نهيد، و در غير آبشخور خود وارد شويد، – و به سراغ چيزى رفتيد كه

از آن شما نبود و در آن حقى نداشتيد و سرانجام به غصب حكومت پرداختيد

در حالى كه هنوز چيزى از رحلت پيامبر نگذشته بود، زخمهاى مصيبت ما وسيع و جراحات قلبى ما التيام نيافته،

و حتى هنوز پيامبر(ص) به خاك سپرده نشده بود.

بهانه شما اين بود كه مى ترسيم فتنه‏اى برپا شود

و چه فتنه‏اى از اين بالاتر كه در آن افتاديد؟ و همانا دوزخ به كافران احاطه دارد.

چه دور است اين كارها از شما

راستى چه مى‏كنيد؟ و به كجا مى‏رويد؟

با اينكه كتاب خدا قرآن در ميان شماست، همه چيزش پرنور نشانه هايش درخشنده، نواهيش آشكار، اوامرش واضح،

اما شما آن را پشت سر افكنده‏ايد

آيا از آن روى برتافته‏ايد؟ يا به غير آن حكم مى‏كنيد آه كه سمتكاران جانشين بدى را براى قرآن برگزيدند.

و هركسى آئينى غير از اسلام را انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است.

تفسير:

1- حركتهاى مشكوك و خطوط انحرافى‏

بانوى اسلام(س) در اين بخش از سخنان به بازماندگان احزاب جاهلى و منافقين اشاره مى‏كند كه در زمان حيات پيامبر(ص)

عرصه بر آن‏ها تنگ شده بود و سر در لاكهاى خود فرو برده، و در لانه‏هاى خود خزيده بودند.

اما ناگهان اين حشرات الارض با مرگ پيامبر خدا(ص) از لانه‏ها سر برآوردند، و خفاشانى كه در برابر مهر فروزنده

وجود پيامبر(ص) تاب خودنمائى نداشتند بازيگران ميدان شدند!، و حركتهاى مشكوك آغاز شد و خطوط انحرافى

آشكار گشت و بازيگران سياسى وارد معركه شدند

2- گروهى به دعوت شيطان لبيك گفتند

انده عميق دختر پيامبر(ص) از اينجا شروع مى‏شود كه چگونه جمعيت كثيرى به دعوت شيطان لبيك گفتند، و به آواى شوم

جغدها به حركت در آمدند، آلت دست منافقان كور دل، و حزب شيطان شدند، و با اينكه هنوز آب كفن پيامبر(ص)

نخشكيده بود و صداى اذان مؤذنش در گوش و بانگ تكبيرش در دلها طنين افكن بود، حركتهاى ارتجاعى آغاز شد.

غير از ساده لوحان و بيمار دلان، گروه ديگرى به عنوان اينكه مى‏ترسيم اگر سخنى بگوئيم اختلاف و نفاقى روى دهد،

مهر سكوت بر لب زدند، و تماشاگر صحنه شدند، و يا با آن هماهنگى كردند، تا اختلافى بروز نكند در حالى كه اين

خود بزرگترين اختلاف و انحراف بود

3- پناه به قرآن ببريد

فاطمه(س) اين منادى الهى سپس بر آن‏ها بانگ مى‏زند كه كجا هستيد؟ و به كجا مى‏رويد اى راه گم كرده‏ها؟ گوئى سخن

پدرش پيامبر(ص) را به خاطر مى‏آورد كه:

«اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن فمن جعله امامه قاده الى الجنة و من تركه خلفه ساقه الى النار!»

«هنگامى كه فتنه‏هاى همچون پرده‏هاى شب ظلمانى به شما روى آورد بايد به سايه قرآن پناه بريد آن كس كه قرآن را

پيش روى خود دهد- و از آن پيروى كند- به بهشتش رهبرى كند، و آن كه آن را پشت سر افكنده به دوزخش مى‏راند»

بر آن‏ها فرياد مى‏زند كه قرآن را رها نكنيد، اوامر و نواهى آن روشن است، و دستورهائى را كه براى مسأله خلافت

بعد از پيامبر(ص) داده آشكار است، پيش بينى لازم را براى بعد از رحلتش كرده، و چيزى در پرده ابهام باقى نگذارده است.

4- هشدار به اصحاب و ياران پيامبر(ص)

بانوى اسلام(س) اين فريادگر زمان، به آن‏ها هشدار مى‏دهد كه اگر يادگار بزرگ پيامبر(ص) «قرآن» را رها كنيد، و

دست به دامان غير آن بزنيد، و افكار ناتوان خود را بر تعليمات اسلام مقدم بداريد، و به بهانه مصلحت انديشى‏ها يا جلوگيرى

از فتنه‏ها خود را حاكم بر قرآن بدانيد، نه محكوم فرمان آن، زيان بزرگى دامان شما را خواهد گرفت.

آتش فتنه در جامعه شما هرگز خاموش نخواهد شد، و از آنچه مى‏ترسيد در آن واقع مى‏شويد، روح اسلام از ميان شما رخت

بر مى‏بندد و جز قشرى بى مغز، و ظاهرى بى محتوا چيزى باقى نخواهد ماند.


1. قرآن كريم، سوره های توبه، آيه .49 وآل عمران

فاطمه زهرا - 1

گلچین احادیث حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

1 ـ  قالَتْ فاطِمَهُ الزَّهْراء سلام الله علیها  :

مَنْ أصْعَدَ إلی اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.

«تنبیه الخواطر، ص 108»

حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها – فرمود:
هركس عبادات و كارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و بركات خود را برای او تقدیر می نماید.

***********

2 ـ  قالَتْ فاطِمَهُ الزَّهْراء سلام الله علیها  : 

جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیراً لَكُمْ مِنَ الشّـِرْكِ، وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ، وَ الزَّكاهَ تَزْكِیَهً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِی الرِّزقِ،

وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلاْخْلاصِ، وَ الْحَّجَ تَشْییداً لِلدّینِ

«ریاحین الشّریعه، ج 1، ص 312»

حضرت فاطمه زهرا  سلام الله علیها  فرمود: 

خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را برای طهارت از شرك و نجات از گمراهی ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را برای خضوع

و فروتنی و پاكی از هر نوع تكّبر، مقرّر نمود. و زكات (و خمس) را برای تزكیه نفس و توسعه روزی تعیین نمود

و روزه را برای استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست. و حجّ را برای استحكام أساس شریعت وبناء دین اسلام واجب نمود

***********

3 ـ  قالَتْ علیه السلام : 

خَیْرٌ لِلِنّساءِ أنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ.

«بحارالأنوار، ج 43، ص 54، ح 48»

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: 

بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است كه مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.

– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –

Post a Reply

Het e-mailadres wordt niet gepubliceerd. Verplichte velden zijn gemarkeerd met *