05- Hossain / امام حسین
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند بخشاینده مهربان
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین یا بن امیرالمؤمنین السلام علیک یا بن فاطمة الزهراء سیدة النساء
العالمین السلام علیک و علی اخیک الحسن واخیک ابوالفضل العباس ورحمت الله وبرکاة
*****
اربعین حسینی را اولاً به پیشگاه امام زمان و بعداً برای تمامی مؤمنین و مسلمین جهان تسلیت عرض مینمائیم
****
متن زیبا به وصف امام حسین علیه السلام
آن خزانه علم و حکمت، آن یگانه حلم و عصمت،آن پاکباز ولایت، آن شاهبازهدایت، آن پیشروصف رجال، آن بدرقه
راه کمال، آن پیک بادیه بلا، آن مرد مرتبه رضا، حسین بن علی (ع)، مردیکه خود و اولاد خویش را به درگاه خدایش
تا ابد نیکنام و سرافراز ساخت و میگفت
هیهات اگر بار خواری را بر دوش جان نهیم
هیهات ، پروردگار توانا و فرستاده گان او و مؤمنان حقیقی و پاک ضمیران روزگار و روانهای صاف وبی آلایش ،
همه بیزارند از اطاعت و بندگی فرومایگان
کشته شدن با عزت و افتخار برتری دارد بر زندگی ننگ بار
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل روی گردان نیستند
من مرگ را سعادت میدانم و از همزیستی با ستمکاران بیزارم
او خورشید درخشان آسمان ولا یت وامامت بود
اوصاحب بزرگترین حماسه تاریخ اسلام ، وارث نبوت محمدی (ص) ، وارث عدل ومردانگی علی (ع) ووارث
عفت و پاکدامنی فاطمۀ زهرا (س) بود
اومیوه دل اولیاء وجگرگوشه انبیاء ، نا قِدِ علی و وارث نبی ، قبلۀ تابعین و قُدوه مسلمین ، پرورده ای نبوت و
خو کرده ای فتوّت بود روح بزرگش شاد باد
جاده و اسب
جاده و اسب مهیاست،بیا تا برویم کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
ایـستاده ست به تفسیر قیامت زینب آنسوی واقعه پیداست بیا تا برویم
از سراشیبی تردید اگر بر گردیم عرش،زیر قدم ماست بیا تا برویم
دست عباس به خونخواهی آب آمده است آتش معـرکـه بـرپاســـت بـیا تا بـرویـم
کاشای کاش که دنیای عطش می فهمید آب مهریۀ زهــراســت بـیـا تا بـرویــم
چیزی از راه نمانده ست چرا برگردیم
آخر راه همیـن جاســت بـیـا تا بـرویـم
زندگينامه امام حسين (ع) |
حسین دومين فرزند برومند حضرت علی علیه السلام وفاطمه زهرا سلام الله علیها در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت در خانه وحی و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامی اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت علی (ع ) رفت و فاطمه را فرمود تا کودکش را بياورد. اسما او را در پارچه ای سپيد پيچيد و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن حضرت به گوش راست او اذان و به گوش چپ اواقامه گفتند . و به نام پرعظمت “حسين ” برای دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را برايش کشت ، و سر حسین را تراشيد و هم وزن موی سر او به عنوان عقيقه نقره صدقه داد. حسين (ع ) و پيامبر (ص ) از ولادت حسين بن علی (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز می داشت ، به بزرگواری و مقام شامخ پيشوای سوم آگاه شدند. سلمان فارسی میگفت: ديدم که رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوی خويش نهاده او را می بوسيد و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا وپدر حجتهای خدايی. انس بن مالک روايت می کند: بارها رسول گرامی حسن و حسين را به سينه می فشرد و حسن و حسين را می بوييد و می بوسيد. ابوهريره که از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عين حال اعتراف می کند که “رسول اکرم را ديدم که حسن و حسين را بر شانه های خويش نشانده بود و به سوی ما می آمد، وقتی به ما رسيد فرمود هر کس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته ، و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است . عالی ترين ، صميمی ترين و گويا ترين رابطه معنوی و ملکوتی بين پيامبر و حسين را می توان در اين جمله رسول گرامی اسلام (ص ) خواند که فرمود: حسين از من و من از حسينم حسين (ع ) با پدر شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپری شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت ، مدت سی سال با پدر زيست . پدری که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگی نگذرانيد، جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام اين مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد و در چند سالی که حضرت علی (ع ) متصدی خلافت ظاهری شد، حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامی مانند يک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش می کوشيد، و در جنگهای جمل ، صفين و نهروان شرکت و به اين ترتيب از پدرش اميرالمؤمنين (ع ) و دين خدا حمايت میکرد حتی گاهی در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض می کرد. امام حسين (ع ) با برادر پس از شهادت حضرت علی (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبری شيعيان به حسن بن علی (ع )، فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادهند. امام حسين (ع ) که دست پرورد وحی محمدی و ولايت علوی بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاويه صلح کند و آن همه ناراحتيها را تحمل نمايد، امام حسين (ع ) شريک رنجهای برادر بود و چون می دانست که اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين میباشد. امام حسين (ع ) در زمان معاويه چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) شهید شد، به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گرديد. امام حسين (ع ) می ديد که معاويه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اريکه حکومت اسلام به ناحق تکيه زده ، سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامی و قوانين خداوند است ، و از اين حکومت پوشالی رنج می برد، ولی نمی توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جايگاه حکومت اسلامی پايين بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعی مشابه او داشت . امام حسين (ع ) می دانست اگر تصميمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد، پيش از هر جنبش و حرکت مفيدی به قتلش ميرساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت که اگر برمی خاست ، پيش از اقدام ، به دسيسه کشته می شد، و از اين کشته شدن هيچ نتيجه ای گرفته نمیشد. بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفتهای بزرگ نيفراخت ، جز آن که گاهی محيط و حرکات و اعمال معاويه را به باد انتقاد می گرفت و مردم را به آينده نزديک اميدوار می ساخت که اقدام مؤثری خواهد نمود. و در تمام طول مدتی که معاويه از مردم برای ولايت عهدی يزيد، بيعت می گرفت ، حسين به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و ولی عهدی او را نپذيرفت و حتی گاهی سخنانی تند به معاويه میگفت و يا نامهای کوبنده برای او می نوشت . معاويه هم در بيعت گرفتن برای يزيد، به او اصراری نکرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت … قيام حسينيی يزيد پس از معاويه بر تخت حکومت اسلامی تکيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند ، و برای اين که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت کند، مصمم شد برای نامداران و شخصيتهای اسلامی پيامی بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور نامه ای به حاکم مدينه نوشت و در آن يادآور شد که برای من از حسين (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم اين خبر را به امام حسين (ع ) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: امام حسين (ع ) می دانست اينک که حکومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش می رسانند، لذا شبانه و مخفيانه از مدينه به سوی مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مکه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به کوفه هم رسيد. کوفيان از امام حسين (ع ) که در مکه بسر می برد دعوت کردند تا به سوی آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل ، پسر عموی خويش را به کوفه فرستاد تا حرکت وواکنش اجتماع کوفيان را از نزديک ببيند و برايش بنويسد. مسلم به کوفه رسيد و با استقبال گرم و بی سابقه ای روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام با او بيعت کردند، و مسلم هم نامه ای به امام حسين (ع ) نگاشت و حرکت فوری امام (ع ) را لازم گزارش داد. هر چند امام حسين (ع ) کوفيان را به خوبی می شناخت ، و بی وفايی و بی دينی شان را در زمان حکومت پدر و برادر ديده بود و می دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد، و ليکن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصميم گرفت که به سوی کوفه حرکت کند. با اين حال تا هشتم ذی حجه ، يعنی روزی که همه مردم مکه عازم رفتن به “منی ” بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنين روزی با اهل بيت و ياران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با اين کار هم به وظيفه خويش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نکرده ، بلکه عليه او قيام کرده است . يزيد که حرکت مسلم را به سوی کوفه دريافته و از بيعت کوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را که از پليدترين ياران يزيد و از کثيفترين طرفداران حکومت بنی اميه بود به کوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويی و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهديد ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراگنده ساخت ، و مسلم به تنهايی با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگی دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد. (سلام خدا بر او باد). و ابن زياد جامعه دورو و خيانتکار و بی ايمان کوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و کار به جايی رسيد که عده ای از همان کسانی که برای امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند. امام حسين (ع ) از همان شبی که از مدينه بيرون آمد، و در تمام مدتی که در مکه اقامت گزيد، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهی به اشاره ، گاهی به اعلان ميگفت که : “مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی يزيد و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهی از منکر و ايستادگی در برابر ظلم و ستمگری است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدی هدفی ندارم . و اين مأموريتی بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتی اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيری خانواده اش اتمام پذيرد. رسول گرامی (ص ) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن علی (ع ) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتی در هنگام ولادت امام حسين (ع )، و خود امام حسين (ع ) به رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود. علم امامت می دانست که آخر اين سفر به شهادتش می انجامد، ولی او کسی نبود که در برابر دستور آسمانی و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه ای به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدی خدا بر او باد) . خبر “شهادت حسين (ع ) در کربلا” به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن علی (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدينسان حرکت امام حسين (ع ) با آن درگيريها و ناراحتيها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشديد کرد. بويژه که خود در طول راه می فرمود: “من کان باذلا فينا مهجته و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا. هر کس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. و لذا در بعضی از دوستان اين توهم پيش آمد که حضرتش را از اين سفر منصرف سازند. غافل از اين که فرزند علی بن ابی طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشيد. باری امام حسين (ع ) با همه اين افکار و نظريه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد،و کوچکترين خللی در تصميمش راه نيافت . سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر يک ستاره ای درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهايشان شنهای گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقی مانده بسترهای گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بنی اميه و بنی اميه از اسلام جداست . راستی هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمی پيوست ومردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) می دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهای او و مالش را می شنيدند، چقدر از اسلام متنفر می شدند، زيرا اسلامی که خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستی نيز تنفرآور است … و خاندان پاک حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نکبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيبای فريب را از چهره زشت و جنايتکار جيره خواران بنی اميه برداشتند و ثابت کردند که يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريکه ای که او بر آن تکيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسينی را تکميل کرد، طوفانی در جانها برانگيختند، چنان که نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستی و رذالت گرديد و همه آرزوهای طلايی و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشی ژرف می خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت . از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشی و عزاداری محترم می شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز می دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنايتی خاص داشتند. غير از اين که خود به زيارت مرقدش می شتافتند و عزايش را بر پا می داشتند، در فضيلت عزاداری و محزون بودن برای آن بزرگوارگفتارهای متعددی ايراد فرموده اند. ابوعماره گويد: “روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم ، فرمود اشعاری درسوگواری حسين برای ما بخوان . وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گريه حضرت برخاست ، من می خواندم و آن عزيز می گريست چندان که صدای گريه از خانه برخاست . بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبی بيان فرمود و نيز از آن جناب است که فرمود: “گريستن و بی تابی کردن در هيچ مصيبتی شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن علی ، که ثواب و جزايی گرانمايه دارد. باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که يکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: “به شيعيان ما بگوييد که به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص باايماني که به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم می باشد. امام صادق (ع ) می فرمايد: “ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يکون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده ای ارزش و فضيلتش بيشتر است . زيرا که اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است که به جهانيان درس ايمان و عمل صالح می دهد و گويی روح را به سوی ملکوت خوبيها و پاکدامنيها و فداکاريها پرواز می دهد. هر چند عزاداری و گريه بر مصايب حسين بن علی (ع )، و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشکوه و حماسه ساز کربلايش ارزش و معياری والا دارد، لکن بايد دانست که نبايد تنها به اين زيارتها و گريه ها و غم گساريدن اکتفا کرد، بلکه همه اين تظاهرات ، فلسفه دين داری ، فداکاری و حمايت از قوانين آسمانی را به ما گوشزد می نمايد، و هدف هم جز اين نيست ، و نياز بزرگ ما از درگاه حسينی آموختن انسانيت و خالی بودن دل از هر چه غير از خداست می باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم ، هدف مقدس حسينی به فراموشی ميگرايد. اخلاق و رفتار امام حسين (ع ) با نگاهی اجمالی به 56 سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجويی حسين (ع )، درمی يابيم که هماره وقت او به پاکدامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهيم عميقی والاتر از درک و ديد ما گذشته است . اکنون مروری کوتاه به زوايای زندگانی آن عزيز، که پيش روی ما است : جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياری داشت و حتی در آخرين شب . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز میخواند . در زندگی دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خدای خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: “خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن و دعای زياد و استغفار را دوست دارم ، حضرتش بارها پياده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد. ابن اثير در کتاب “اسد الغابة ” می نويسد: “کان الحسين رضی الله عنه فاضلا کثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه می گرفت و نماز میخواند و به حج می رفت و صدقه می داد و همه کارهای پسنديده را انجام می داد. شخصيت حسين بن علی (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع ) پياده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصيتهای اسلامی به احترامشان از مرکب پياده شده ، همراه آنان راه می پيمودند. احترامی که جامعه برای حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی ميکرد – از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود. و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را برای او خلوت نمی کردند… اين روايت يک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانيم : روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های خشکی ميخوردند، امام حسين (ع ) را تعارف کردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : “ان الله لا يحب المتکبرين “، خداوند متکبران را دوست نمی دارد. پس فرمود: “من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنيد. آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايی گرمی هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خويش به جامعه آموخت . شعيب بن عبدالرحمن خزاعی ميگويد: “چون حسين بن علی (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مبارکش آثار پينه مشاهده کردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر کيسه های غذايی است که پدرم شبها به دوش می کشيد و به خانه زنهای بی شوهر و کودکان يتيم و فقرا میرسانيد. شدت علاقه امام حسين (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمايت از ستم ديدگان ميتوان در داستان “ارينب وهمسرش عبدالله بن سلام ” دريافت که اجمال و فشرده اش را در اين جا متذکر می شويم : يزيد به زمان ولايت عهدی ، با اين که همه نوع وسايل شهوترانی و کام جويی و کامروايی از قبيل پول ، مقام ، کنيزان رقاصه و… در اختيار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوی شوهردارعفيفی دوخته بود. پدرش معاويه به جای اين که در برابر اين رفتار زشت و ننگين عکس العمل کوبنده ای نشان دهد، با حيله گری و دروغ پردازی و فريبکاری ، مقدماتی فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش يزيد بکشاند. حسين بن علی (ع ) از قضيه باخبر شد، در برابر اين تصميم زشت ايستاد و نقشه شوم معاويه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از يکی از قوانين اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدی و تجاوز يزيد را از خانواده مسلمان و پاکيزه ای قطع نمود و با اين کار همت و غيرت الهی اش را نمايان و علاقه مندی خود را به حفظ نواميس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و اين رفتار داستانی شد که در مفاخر آل علی (ع ) و دناءت و ستمگری بنی اميه ، برای هميشه در تاريخ به يادگار ماند. علائلی در کتاب “سمو المعنی ” مينويسد: “ما در تاريخ انسان به مردان بزرگی برخورد می کنيم که هر کدام در جبهه و جهتی عظمت و بزرگی خويش را جهان گير ساخته اند، يکی در شجاعت ، ديگری در زهد، آن ديگری در سخاوت ، و… اما شکوه و بزرگی امام حسين (ع ) حجم عظيمی است که ابعاد بی نهايتش هر يک مشخص کننده يک عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه والاييها و فرازمنديها است . بلی ، مردی که وارث بیکرانگی نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی (ع ) است و وارث جلال و درخشندگی فضيلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضيلتهای خدايی نباشد. درود ما بر او باد که بايد او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهيم . امام حسين (ع ) و حکايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه يک بزرگ مرد تاريخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نمای فضيلتها، بزرگ منشيها، فداکاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها ميباشد، او به تنهايی ميتواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهای انسان را ارجمند نمود. ***********
|
*************
************